چشم باز
شيوانا به همراه چند تن از شاگردان از شهري عبور مي كرد. در حين عبور متوجه شدند كه با وجودي كه افراد ثروتمند در شهر زياد بودند اما تعداد افراد فقير و نيازمند نيز در آن بسيار زياد بود و تمام كوچه ها و محله هاي شهر پر از آدم هاي فقيري بود كه در شرايط بسيار سختي زندگي مي كردند. شيوانا به همراهانش گفت: «بيائيد زودتر از اين شهر برويم. بيماري و بلا به زودي اين شهر را فرا خواهد گرفت!»
قدرت باور
در يك باشگاه بدنسازي پس از اضافه كردن 5 كيلوگرم به ركورد قبلي ورزشكاري، از او خواستند كه ركورد جديدي براي خود ثبت كند. اما او موفق به اين كار نشد. پس از او خواستند وزنه اي كه 5 كيلوگرم از ركوردش كمتر است را امتحان كند. اين دفعه او براحتي وزنه را بلند كرد.
مديريت دكتر ماكوس
در اكتبر سال 1994 شخصي به نام دكتر آنتاناس ماكوس كه يك استاد فلسفه و رياضيات بود به عنوان شهردار بوگوتا پايتخت كلمبيا انتخاب شد. آن گونه كه گفته شده است اين شهر به عنوان پايتخت قتل جهان معروف بوده است و مقامات شهر در فساد شهره بوده اند. در واقع اهالي بوگوتا از اين همه نابساماني به جان آمده و به دنبال چاره اي مي گشتند كه نهايتا به دكتر ماكوس به عنوان يك ضد سياستمدار متوسل شدند.
سگ هايي كه ياد گرفتند تلاش نكنند
تعدادي سگ در اتاقي قرار گرفتند كه زمين آن مي توانست شوك الكتريكي خفيفي به سگ ها وارد كند. دكمه اي روي ديوار اتاق بود كه با فشرده شدن جريان را قطع مي كرد. وقتي شوك وارد شد سگ ها بالا و پايين پريدند تا بالاخره يكي از سگ ها دكمه را زد و جريان […]
موش هاي شناگري كه غرق شدند
محققان تعدادي موش هاي صحرايي كه بعضي آنها مي توانند 80 ساعت مداوم شنا كنند را آماده كردند و قبل از اينكه آنها را در آب بياندازند با كلك اين باور غلط را در موش ها به وجود آوردند كه آنها گير افتاده اند. خيلي از موش ها تنها پس از چند دقيقه بعد از […]
بازي صندلي
در مهد كودك هاي ايران 9 صندلي ميزارن و به 10 بچه ميگن هر كي نتونه سريع براي خودش يه جا بگيره باخته و بعد 9 بچه و 8 صندلي و ادامه بازي تا يك بچه باقي بمونه. بچه ها هم همديگر رو هل ميدن تا خودشون بتونن روي صندلي بشينن. در مهد كودكهاي ژاپن […]
خارپشت ها
زمستان بسيار سختي بود. آن قدر سرد بود كه برخي از حيوانات جنگل يخ زده بودند. برخي حيوانات كه گروهي زندگي مي كردند دور هم جمع شده بودند زيرا با اين روش مي توانستند بهتر خود را گرم كنند و خود را از مرگ حتمي نجات دهند. خارپشت ها هم خواستند از اين روش استفاده […]
مشتريان باارزش
در اوزاكا، شيرينيسراي بسيار مشهوري بود. شهرت او به خاطر شيرينيهاي خوشمزهاي بود كه ميپخت. مشتريهاي بسيار ثروتمندي به اين مغازه ميآمدند، چون قيمت شيرينيها بسيار گران بود. صاحب فروشگاه هميشه در همان عقب مغازه بود و هيچ وقت براي خوشآمد مشتريها به اين طرف نميآمد. مهم نبود كه مشتري چقدر ثروتمند است.
«چون در مدرسه قهوه اي است»
مسابقه شنايي در دهكده شيوانا ترتيب داده شده بود و جوانان دهكده و از جمله چند تا از شاگردان مدرسه شيوانا هم در اين مسابقه شركت كرده بودند. جمعيت بزرگي در اطراف درياچه نزديك دهكده جمع شده بودند و منتظر شروع مسابقه بودند. يكي از شاگردان شيوانا كه اندامي ورزيده داشت و شناگر ماهري بود قبل از مسابقه خطاب به شيوانا و بقيه شاگردان گفت: «من شناگر ماهري هستم. اما شرايط مسابقه سخت و عرض درياچه خيلي زياد است و با توجه به سردي آب فكر نكنم بتوانم زياد به جلو بروم.»