شير يا غزال؟
هر روز صبح در گوشهاي از صحراي آفريقا غزالي از خواب بيدار ميشود. غزال ميداند كه در آن روز بايد چالاكتر از همه درندگان تيزرو باشد و گرنه مرگ، او را خواهد بلعيد. در گوشهاي ديگر از اين صحرا هر روز شيري از خواب بيدار ميشود كه ميداند بايد يكي از آهوان تيزپا را به […]
شير يا غزال؟
هر روز صبح در گوشهاي از صحراي آفريقا غزالي از خواب بيدار ميشود. غزال ميداند كه در آن روز بايد چالاكتر از همه درندگان تيزرو باشد و گرنه مرگ، او را خواهد بلعيد. در گوشهاي ديگر از اين صحرا هر روز شيري از خواب بيدار ميشود كه ميداند بايد يكي از آهوان تيزپا را به […]
گربه و كاسه
عتيقهفروشي در روستايي به منزل رعيتي ساده وارد شد. ديد كاسهاي نفيس و قديمي دارد كه در گوشهاي افتاده و گربه در آن آب ميخورد. ديد اگر قيمت كاسه را بپرسد رعيت ملتفت مطلب ميشود و قيمت گراني بر آن مينهد. لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگي داري آيا حاضري آن را به من بفروشي؟ […]
گربه و كاسه
عتيقهفروشي در روستايي به منزل رعيتي ساده وارد شد. ديد كاسهاي نفيس و قديمي دارد كه در گوشهاي افتاده و گربه در آن آب ميخورد. ديد اگر قيمت كاسه را بپرسد رعيت ملتفت مطلب ميشود و قيمت گراني بر آن مينهد. لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگي داري آيا حاضري آن را به من بفروشي؟ […]
پينه دوزان امسال جملگي به زيارت كعبه رفتند
شاه عباس از وزير خود پرسيد: “امسال اوضاع اقتصادي كشور چگونه است؟” وزير گفت: “الحمدالله به گونه اي است كه تمام پينه دوزان توانستند به زيارت كعبه روند!!” شاه عباس گفت: “نادان اگر اوضاع مالي مردم خوب بود كفاشان مي بايست به مكه مي رفتند نه پينه دوزان، چونكه مردم نمي توانند كفش بخرند ناچار […]
پينه دوزان امسال جملگي به زيارت كعبه رفتند
شاه عباس از وزير خود پرسيد: “امسال اوضاع اقتصادي كشور چگونه است؟” وزير گفت: “الحمدالله به گونه اي است كه تمام پينه دوزان توانستند به زيارت كعبه روند!!” شاه عباس گفت: “نادان اگر اوضاع مالي مردم خوب بود كفاشان مي بايست به مكه مي رفتند نه پينه دوزان، چونكه مردم نمي توانند كفش بخرند ناچار […]
تله موش
موش ازشكاف ديوار سرك كشيد تا ببيند اين همه سر و صدا براي چيست. مرد مزرعه دار تازه از شهر رسيده بود و بستهاي با خود آورده بود و زنش با خوشحالي مشغول باز كردن بسته بود .موش لبهايش را ليسيد و با خود گفت :«كاش يك غذاي حسابي باشد. اما همين كه بسته را باز كردند، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد چون صاحب مزرعه يك تله موش خريده بود. موش با سرعت به مزرعه برگشت تا اين خبر جديد را به همه حيوانات بدهد. او به هركسي كه ميرسيد، مي گفت: «توي مزرعه يك تله موش آوردهاند، صاحب مزرعه يك تله موش خريده است . . .». مرغ با شنيدن اين خبر بال هايش را تكان داد و گفت: « آقاي موش، برايت متأسفم. از اين به بعد خيلي بايد مواظب خودت باشي، به هر حال من كاري به تله موش ندارم، تله موش هم ربطي به من ندارد». ميش وقتي خبر تله موش را شنيد ، صداي بلند سر داد و گفت: «آقاي موش من فقط ميتوانم دعايت كنم كه توي تله نيفتي، چون خودت خوب ميداني كه تله موش به من ربطي ندارد. مطمئن باش كه دعاي من پشت و پناه تو خواهد بود. موش كه از حيوانات مزرعه انتظار همدردي داشت، به سراغ گاو رفت. اما گاو هم با شنيدن خبر، سري تكان داد و گفت: « من كه تا حالا نديدهام يك گاوي توي تله موش بيفتد!» او اين را گفت و زير لب خندهاي كرد و دوباره مشغول چريدن شد. سرانجام، موش نااميد از همه جا به سوراخ خودش برگشت و در اين فكر بود كه اگر روزي در تله موش بيفتد، چه مي شود؟
تله موش
موش ازشكاف ديوار سرك كشيد تا ببيند اين همه سر و صدا براي چيست. مرد مزرعه دار تازه از شهر رسيده بود و بستهاي با خود آورده بود و زنش با خوشحالي مشغول باز كردن بسته بود .موش لبهايش را ليسيد و با خود گفت :«كاش يك غذاي حسابي باشد. اما همين كه بسته را باز كردند، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد چون صاحب مزرعه يك تله موش خريده بود. موش با سرعت به مزرعه برگشت تا اين خبر جديد را به همه حيوانات بدهد. او به هركسي كه ميرسيد، مي گفت: «توي مزرعه يك تله موش آوردهاند، صاحب مزرعه يك تله موش خريده است . . .». مرغ با شنيدن اين خبر بال هايش را تكان داد و گفت: « آقاي موش، برايت متأسفم. از اين به بعد خيلي بايد مواظب خودت باشي، به هر حال من كاري به تله موش ندارم، تله موش هم ربطي به من ندارد». ميش وقتي خبر تله موش را شنيد ، صداي بلند سر داد و گفت: «آقاي موش من فقط ميتوانم دعايت كنم كه توي تله نيفتي، چون خودت خوب ميداني كه تله موش به من ربطي ندارد. مطمئن باش كه دعاي من پشت و پناه تو خواهد بود. موش كه از حيوانات مزرعه انتظار همدردي داشت، به سراغ گاو رفت. اما گاو هم با شنيدن خبر، سري تكان داد و گفت: « من كه تا حالا نديدهام يك گاوي توي تله موش بيفتد!» او اين را گفت و زير لب خندهاي كرد و دوباره مشغول چريدن شد. سرانجام، موش نااميد از همه جا به سوراخ خودش برگشت و در اين فكر بود كه اگر روزي در تله موش بيفتد، چه مي شود؟
مونتاژ دوچرخه
مردي از روي كاتالوگ، يك دوچرخه براي پسر خود سفارش داده بود. هنگامي كه دوچرخه را تحويل گرفت، متوجه شد كه قبل از استفاده از دوچرخه خودش بايد چند قطعه آن را سوار كند. با كمك دفترچه راهنما تمام قطعات را دستهبندي كرد و در گاراژ كنار هم چيد. با وجود اينكه بارها دفترچه راهنما […]
حساسيت خودرو به بستني وانيلي
بخش پونتياك شركت خودروسازي جنرال موتورز شكايتي را از يك مشتري با اين مضمون دريافت كرد: «اين دومين باري است كه برايتان مي نويسم و براي اين كه بار قبل پاسخي نداده ايد، گلايه اي ندارم ؛ چراكه موضوع از نظر من نيز احمقانه است! به هر حال ، موضوع اين است كه طبق يك رسم قديمي ، خانواده ما عادت دارد هر شب پس از شام به عنوان دسر بستني بخورد. سالهاست كه ما پس از شام راي گيري مي كنيم و براساس اكثريت آرائ نوع بستني ، انتخاب و خريداري مي شود. اين را هم بايد بگويم كه من بتازگي يك خودروي شورولت پونتياك جديد خريده ام و با خريد اين خودرو، رفت و آمدم به فروشگاه براي تهيه بستني دچار مشكل شده است.