كدام را سوار مي‌كنيد؟

يك شركت بزرگ قصد استخدام يك نفر را داشت. بدين منظور آزموني برگزار كرد كه يك پرسش داشت. پرسش اين بود:

دسته كليد پاي تير چراغ برق

در يك شب تاريك مردي در پياده رو خياباني پاي تير چراغ برق دنبال چيزي مي‌گشت. رهگذري او را ديد و پرسيد: دنبال چه مي‌گردي؟ مرد گفت: دنبال دسته كليدم مي‌گردم. رهگذر پرسيد: آن را اينجا گم كردي؟ مرد گفت: نه، فكر مي‌كنم چند قدمي عقب‌تر، از دستم افتاده باشد. رهگذر پرسيد: پس چرا اينجا […]

دسته كليد پاي تير چراغ برق

در يك شب تاريك مردي در پياده رو خياباني پاي تير چراغ برق دنبال چيزي مي‌گشت. رهگذري او را ديد و پرسيد: دنبال چه مي‌گردي؟ مرد گفت: دنبال دسته كليدم مي‌گردم. رهگذر پرسيد: آن را اينجا گم كردي؟ مرد گفت: نه، فكر مي‌كنم چند قدمي عقب‌تر، از دستم افتاده باشد. رهگذر پرسيد: پس چرا اينجا […]

سنگ هاي بزرگ شما كدامند؟

معلمي با جعبه‌اي در دست وارد كلاس شد و جعبه را روي ميز گذاشت. بدون هيچ كلمه‌اي، يك ظرف شيشه‌اي بزرگ و چند سنگ بزرگ از داخل جعبه برداشت و تا جايي كه ظرف گنجايش داشت سنگ بزرگ داخل ظرف گذاشت.

سپس از شاگردان خود پرسيد: آيا اين ظرف پر است؟

سنگ هاي بزرگ شما كدامند؟

معلمي با جعبه‌اي در دست وارد كلاس شد و جعبه را روي ميز گذاشت. بدون هيچ كلمه‌اي، يك ظرف شيشه‌اي بزرگ و چند سنگ بزرگ از داخل جعبه برداشت و تا جايي كه ظرف گنجايش داشت سنگ بزرگ داخل ظرف گذاشت.

سپس از شاگردان خود پرسيد: آيا اين ظرف پر است؟

آيا نقطه ضعف مي تواند نقطه قوت باشد؟

كودكي ده ساله كه دست چپش در يك حادثه رانندگي از بازو قطع شده بود براي تعليم فنون رزمي جودو به يك استاد سپرده شد. پدر كودك اصرار داشت استاد از فرزندش يك قهرمان جودو بسازد. استاد پذيرفت و به پدر كودك قول داد كه يك سال بعد مي تواند فرزندش را در مقام قهرماني […]

آيا نقطه ضعف مي تواند نقطه قوت باشد؟

كودكي ده ساله كه دست چپش در يك حادثه رانندگي از بازو قطع شده بود براي تعليم فنون رزمي جودو به يك استاد سپرده شد. پدر كودك اصرار داشت استاد از فرزندش يك قهرمان جودو بسازد. استاد پذيرفت و به پدر كودك قول داد كه يك سال بعد مي تواند فرزندش را در مقام قهرماني […]

خدمات پس از فروش

در حال ورشكستگي بود. مغازه گز و سوهان‌فروشي در كنار جاده بين‌شهري داشت. شب عيد پارچه بزرگي به در مغازه زد. نوشته بود گز و سوهان با 4 ماه خدمات پس از فروش. مشتريان زيادي براي پرسش در مورد خدمات پس از فروش گز و سوهان به اين مغازه مراجعه كردند و او با فروش […]

خدمات پس از فروش

در حال ورشكستگي بود. مغازه گز و سوهان‌فروشي در كنار جاده بين‌شهري داشت. شب عيد پارچه بزرگي به در مغازه زد. نوشته بود گز و سوهان با 4 ماه خدمات پس از فروش. مشتريان زيادي براي پرسش در مورد خدمات پس از فروش گز و سوهان به اين مغازه مراجعه كردند و او با فروش […]

همه همسران من!

روزي، روزگاري پادشاهي 4 همسر داشت. او عاشق و شيفته همسر چهارمش بود. با دقت و ظرافت خاصي با او رفتار مي كرد و او را با جامه هاي گران قيمت و فاخر مي آراست و به او از بهترينها هديه مي كرد. همسر سومش را نيز بسيار دوست مي داشت و به خاطر داشتنش به پادشاه همسايه فخر فروشي مي كرد. اما هميشه مي ترسيد كه مبادا او را ترك كند و نزد ديگري رود. همسر دومش زني قابل اعتماد، مهربان، صبور و محتاط بود. هر گاه كه اين پادشاه با مشكلي مواجه مي شد، فقط به او اعتماد مي كرد و او نيز همسرش را در اين مورد كمك مي كرد. همسر اول پادشاه، شريكي وفادار و صادق بود كه سهم بزرگي در حفظ و نگهداري ثروت و حكومت همسرش داشت. او پادشاه را از صميم قلب دوست مي داشت، اما پادشاه به ندرت متوجه اين موضوع مي شد.