اگرچه در گذشته نیز تئوری متنهای حسابداری از جمله Macneal (1939) اندازهگیری عناصر حسابداری را به عنوان یک ارزش اقتصادی مطرح كرد. او مفهوم درآمد اقتصادی را مازاد ارزش سرمایه در پایان دوره نسبت به اول دوره تعریف كرد. او همچنین ترجیح داد از ارزش بازار برای اندازهگیری رویدادها استفاده كند اما او سود حاصله را به صورت کامل و بدون تفکیک سود تحقق یافته و سود تحقق نیافته تعریف كرد. او همه تغییرات در ارزش داراییها و بدهیها را در سود و زیان طبقهبندی كرد و مطابق رویکرد مفهوم درآمد مربوط، مفهوم نگهداری سرمایه فیزیکی را مطرح كرد. به هر حال او بیان میدارد که ارزشهای بازار منتج از عرضه و تقاضای بازار است. او خواستار اندازهگیری رویدادها به عنوان ارزشهای اقتصادی بود و قدرت برابری کالا با پول را به عنوان ارزش اقتصادی هر چیز عنوان كرد.
ارزش منصفانه، قیمت فرضی بازار است و نقطه شروع برای محاسبه و به کارگیری ارزشهای بازار است زيرا بازار، منتج شده از تعاملات انسانهایی است که در آن انتقال اطلاعات براساس قیمتها تعیین شده و صورت میپذیرد و از نظر اقتصادی قیمت بازار، محل تلاقی نگرش خریداران و فروشندگان است كه پس از بازدید خریداران از فروشگاه و رویت کالا صورت میپذیرد و از طرف دیگر بازار تنها داروی واقعی برای تعیین ارزش قیمت است.
اگرچه برخی معتقدند که كالاهاي موجود در بازار میتوانند در مواردی به قیمتهای بالاتر، بیش از حد یا کمتر از واقع قیمتگذاری شوند و این موضوع تنها دلیلی است که آنها در عدم اتکا به این مدل ارزشگذاری آورده و به دفاع از عمل خود ميپردازند. این در حالی است که امروزه واحدهاي پولی مختلفی در بازار وجود دارند که ماهیت قیمتگذاری و ارزشگذاری آنها کاملا متفاوت است. بنابراین با این وجود در تناسب ارزهای مختلف قیمت کالاها و خدمات ارائه شده همواره در نوسان است.
بنابراین هیچ چیز ثابتی در شرایط بازار وجود ندارد. همانگونه که میزس میگوید قیمتهای واقعی بازار در علم اقتصاد وقایع و حقایق هستند همانگونه یک فیزیکدان خواستار استقرار مقدار وزن مس در دنیای واقعیت است. حوادث تاریخی بیانکننده آن چیزی است که برای یکبار و در یک لحظه مشخص اتفاق میافتد و در شرایط قطعی صورت میپذیرد. در حالی که تنها گروه کمی از مخالفان این نظریه قادر به درک تغییرات بازار نبودهاند و آنها این شیوه ارزیابی را مختص گروههای مشهود تلقی ميكنند اما اقتصاددانان با بیاعتنایی به این اظهارنظرها با بیان اینکه نباید واقعیت را فراموش كرد که نابرابري ذاتی و اکتسابی بین همه انسانها با توجه به شرایط زیست محیطی آنها وجود دارد بنابراین از نظریههای خود دفاع كردند.هر فرد، هر انسان و فعال اقتصادی به گونهای در بازار خرید و فروش در قیمتگذاری بازار نقش دارد و تاثیر او بر قیمتگذاری در بازار به میزان سهم او در بازار و اندازه بازار بستگي دارد. به طوری که چنانچه اندازه بازار خاص و کوچک باشد فرد قدرت کافی برای تعیین قیمت دارد و قادر به نفوذ و تعیین قیمت در بازار است. شرکتکنندگان در بازار به نام قیمتساز بازار تعریف میشوند و خریداران و سایر شرکتکنندگان غیرموثر بر بازار را قیمتگیرنده بازار مینامند.به اینترتیب با توجه به تعاریف يادشده میتوانیم در ساخت مدل ارزیابی از قیمتگذاری واقعی براساس ارزش واقعی بازار مبادله استفاده کنیم زیرا نحوه و مدل ارزشگذاری توسط افراد به صورت قضاوتي است و نتایج مختلفی را دربرخواهد داشت. ما میتوانیم قیمت بازار را به عنوان یک مفهوم همانند مفهوم مشابه حسابداری اقتصادی به عنوان مفهوم ارزش منصفانه تبیین و سپس درآمد ارزش منصفانه را به عنوان تقریبی از درآمد اقتصادی محاسبه و تبیین كنيم. زیرا ارزش منصفانه یک مدل ارزشگذاری بازار است و قیمتها در بازار همیشه شامل انتظار از معاملهگران بازار در مورد عرضه و تقاضا حسب یک شرایط اقتصادی خوب است. برهمین اساس قیمت در شرایط فعلی براساس مدلهای تنزیل شده قابل تبدیل به ارزشهای آتی است بنابراین مدل ارزش منصفانه یک مدل آیندهگرا است که حسابداری بهاي تمام شده تاریخی به علت نداشتن این ویژگی از آن رنج میبرد.
بررسی مسائل مربوط به ارزش منصفانه در جریان بحران مالی
1- سود تحقق نیافته و فرسایش سرمایه:
تغییرات در ارزش منصفانه داراییها و بدهیها به عنوان سود و زیان به رسمیت شناخته شده است و حسب شرایط تحقق این بخش از سود و زیان به سود و زیان تحقق یافته در فرآیندهای گزارشگری تبدیل شده است، بنابراین تغییر ارزشهای منصفانه تنها به دنبال انتظار در تحقق تفاوت ارزش دارایی و بدهیها تحت عنوان سود و زیان است که این امر تابع و مشروط به عوامل بسیاری است از جمله تصمیمگیری مدیریت، انحلال موقعیت و ثبات یا بیثباتی در بازار. در بیثباتی قیمتها باید نسبت به توزیع سود شرکت، جلوگیری از توزیع سود شرکت و جلوگیری از توزیع سود تحقق نیافته آگاه باشيم.
این مدل ممکن است خطر فرسایشپذیری ناشی از توزیع سود تحقق نیافته را به دنبال داشته باشد، بنابراین توابع حسابداری بايد مانع از توزیع سود تحقق نیافته به صورت ناخواسته باشند و گزارشگری مالی باید فقط به کاربران و تصمیمگیران اطلاع دهد که چه میزان سود بین سهامداران تقسیم کنند که باعث فرسایش سرمایه واحد تجاری نشود شاید این موضوع در صورتی که ایجادکننده محدودیت قانونی برای بنگاهها باشد موثر عمل كند. منتقدان ارزش منصفانه بر این باورند که مدل هزینههای تاریخی بهاي تمام شده و یا مدل هزینه استهلاک چنانچه به وسیله مدل ارزشهای منصفانه جایگزین شوند باعث فرسایش سرمایه بنگاهها خواهند شد.
در حالی که در مدلهای قبلی این عمل رخ نخواهد داد زيرا حسابداری بهاي تمام شده تاریخی مشوقی برای دستاوردهای تجاری بنگاهها با نگهداشت سرمایه واقعی خواهد بود و تنها در زمان فروش دارایی که فعل اقتصادی قابل مشاهده صورت میپذیرد اقدام به شناسایی سود خواهد كرد زیرا چنانچه این وجوه قابل تخصیص در ارزش منصفانه بار ديگر در شرکت، سرمایهگذاری و منجر به کسب سود شود عملا سودآوری شرکت را در مقایسه با مدل ارزش منصفانه بیشتر خواهد كرد. بر همین اساس است که همواره عدهای خواستار استفاده از مدل بهاي تمام شده تاریخی در ارزشگذاری رویدادها و گزارشگری اطلاعات مالی هستند.
علاوه بر این بازگشت مجدد به مدل بهاي تمام شده تاریخی مشکلات قدیمی را به همراه خواهد داشت و وضعیت بحران مالی جهان را بدتر از زمان فعلی خواهد کرد. اگرچه استدلالات انجام شده همواره در مجموع به نفع به کارگیری ارزش منصفانه است تا جايی که باعث توزیع سود تحقق نیافته نشود و این بدین معنی نیست كه همه چیز و موضوعات مطروحه در این مدل کاملا صحیح است. بر همین اساس تجدیدنظر در مفهوم سود تحقق نیافته و توزیعپذیری آن برای برخی از اهداف مطروحه کاملا توجیهپذیر است. مقررات بانکها و سایر موسسات مالی با توجه به موارد مطروحه عملا برای تضمین آینده و به کارگیری یک رفتار محتاطانه و در نتیجه جلوگیری از خطرپذیری در مقابل یک موضوع اقتصادی است بر همین اساس بود که با کنوانسیون بازل، محاسبه و تعیین برخی از نسبتها در بانکها به عنوان سرچشمه این احتیاطپذیری به کارگرفته شد. اما ارقام حسابداری با استفاده از ارزشهای منصفانه به رسمیت شناخته شده است اگرچه برخی از مقادیر (سود تحقق نیافته و …) موجود در اندازهگیری سرمایه در حسابداری، متناسب با مقررات بانکی است اما در هر حال نمیتوان از ارزشگذاری مدل ارزشهای منصفانه در ارزشگذاری صورتهای مالی پرهیز كرد زیرا هدف از تهیه و انتشار صورتهای مالی ارائه اطلاعات مفید و قابل اتکا به سرمایهگذاران بالقوه و بستانکاران و سایر کاربران اقتصادی و ذینفعان را درخصوص تصمیمگیری و تخصیص بهینه منابع کمیاب دربر دارد.
از طرفی دیگر ضررهای مالی مطابق استانداردهای حسابداری پذیرفته شده در سراسر جهان آماده اصولگرایی و تطبیقسازی خود به منظور تامین نیازهای اطلاعاتی استفادهکنندگان است.
2- قابلیت اطمینان و ارتباط آن با اندازهگیری ارزشهای منصفانه
تعریف انجام شده درخصوص ارزش منصفانه توسط هر دو نهاد GAAP و IFRS بر این اساس استوار است.
ارزشگذاری داراییها براساس ارزشهای روز بدون هیچگونه قصدی درخصوص انحلال یا توقف فعالیت و بدون انجام هرگونه معامله یا رویداد در شرایط غیرمتعارف میباشد. بنابراین ارزش منصفانه محدود است به عنوان قیمت مورد توافق بین یک خریدار و فروشنده آگاه و مطلع، از طرفی دیگر قیمتگذاری براساس ارزش منصفانه مبتنی بر ارزشهای بازار است و تابع اندازهگیری به روشهای دیگر نمیباشد. بنابراین سازمانها بايد بهدنبال بهترین معیار برآوردی برای محاسبه و به کارگیری ارزش منصفانه باشند که ارزش منصفانه، واقعی باشد. بهاینترتیب اگر واحد سازمانی یا بنگاه قادر باشد با مسوولیت خود اقدام به اندازهگیری داراییها و بدهیها به ارزشهای منصفانه كند این موضوع میتواند به عنوان یکی از مزایا یا معایب به کارگیری ارزش منصفانه در نحوه قیمتگذاری داراییها یا بدهیها باشد و چنین عملی اساسا در انحراف با الزامات تعیین شده در استانداردهای گزارشگری مالی است. پایین بودن قابلیت اطمینان در اندازهگیری ارزش منصفانه مربوط به محاسبه سود هر سهم (EPS) به عنوان مساله اصلی مطرح است زمانی که قیمتها در بازار به سرعت در حال کاهش هستند و یا بازار از کمبود نقدینگی به این معاملات رنج میبرد برآورد ارزش منصفانه ممکن است تحریف شود. و این بهاین دلیل است که میتواند این ارزشگذاری به علت فروش اجباری و یا فروش برای رفع مشکلات شرکت صورت پذیرد.
بنابراین این تعاریف ارزش منصفانه مربوط به فروشهای اجباری و غیرمنطقی و شرایط آن در بازار نيست بلکه مربوط به معاملات منظم است.
برای افزایش سودمندی صورتهای مالی برخی تحلیلگران توصیه میکنند که تقسیم درآمد و نمایش آن به اشکال زیر صورت پذیرد:
– درآمد حاصل از فعالیتهای عملیاتی و افشای جداگانه درآمد تحقق یافته و تحقق نیافته، جهت شناسایی سود قابل تقسیم واقعبینی سهامداران میباشد. ارزش منصفانه تغییرات شاخصهای مهم در محاسبه توانمندی سازمان برای پیشبینی و توسعه سازمان در آینده و دانش به قیمتهای واقعی بازار میباشد. بنابراین این موارد بايد به صورت جداگانه گزارش شوند حتی اگر قیمتهای بازار به سرعت در حال افزایش و یا کاهش باشند.
نتیجهگیری:
فراگیر شدن اندازهگیری ارزش منصفانه، در سازمانها در گزارشهاي مالی به بیش از20سال گذشته برمیگردد. ارزش منصفانه یک جریان فرضی مبتنی بر مقادیر و ارزشهای بازار است. این ارزش بازار همیشه به طور مستقیم قابل مشاهده و اندازهگیری است. لذا بحث در مورد سودمندی موضوع حسابداری ارزش منصفانه در ارتباط با صدای خرد کردن یا خرد شدن زیر دندان یا زیر چرخ فرآیند مالی و غیرمالی که در بحران اقتصادی به نمایش گذاشته شده در سال 2000 به بعد بهوجود آمده است.
در طول سنوات 2007-2009 مخالفان استفاده از حسابداری ارزش منصفانه در گزارشگری مالی سازمانها اصرار دارند که اندازهگیری ارزش منصفانه، بحران مالی را شتاب بخشیده و به طور قابل توجهی تأثیر بدتری بر شرکتهای آسیبپذیر داشته است. از سوی دیگر عقاید مهم دیگری وجود دارد که به نفع ارائه تصویر و نمایش حسابداری ارزش میباشد.
هدف ما در این مقاله اين بوده است که برای کمک به بحث واقعی که آیا حسابداری ارزش منصفانه نقش یک راهبر یا یک محرک را در صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ مالی و غیرمالی اخیر و پس از آن توسعه اقتصادی ایفا کرده است که در پایان به این نتیجه رسیدیم که مدلهای ارزشگذاری منصفانه اطلاعات مالی اگر چنانچه دارای مکانیزم کنترلی دقیقی باشند بسیار کارآتر از سیستمهای سنتی عمل مینمایند و بهنظر میرسد اساسا مشکل بحران مالی دنیا ارتباط مستقیمی با مدلهای ارزشگذاری نداشته است بلکه آنچه به این بحران دامن زده است عدم نظارت و کنترل و وجود تقلبات مالی و گزارشگری رویدادهای مالی میباشد. در شرایط فعلی رکود اقتصادی منجر به ارزیابی و تجزیه و تحلیل ویژگیهای حسابداری ارزش منصفانه از نظر اقتصادی شده است.
اندازهگیری عناصر حسابداری یکی از عوامل بسیار مهم در روند تهیه صورتهای مالی و گزارشگری اطلاعات مالی مطابق با فعالیتهای اقتصادی و حسابداری سازمان میباشد. عناصر صورتهای مالی را میتوان با ویژگیهای مختلف اندازهگیری کرد. قابلیت اطمینان و ارتباط از ویژگیهای یک اندازهگیری میباشد که به عنوان مهمترین نکات کلیدی اندازهگیری دارایی، بدهی، حقوق صاحبان سهام و دیگر عناصر یک سازمان است. در ارتباط با بحران مالی اخیر و پس از رکود اقتصادی مربوطه بسیاری از نظرات و پرسشها در ارتباط با ماهیت اندازهگیری ارزش منصفانه مطرح میشود و حتی به نظر میرسد که در صورتهای مالی قابل ارائه از طریق ارزشهای منصفانه به عنوان دليل این بحران شناسایی شده است.
لقمان پاکروانحسابدار رسمی و کارشناس رسمی دادگستری