بجه خرسي كه بيش از اندازه فلسفه بافي مي كرد روزي از مادرش پرسيد: «مي خواهم راه بروم ولي نمي دانم پنجه راستم را روي زمين بگذارم يا دو پاي عقب را و يا هر چهار دست و پا را؟»
مادرش گفت: «فلسفه بافي بس است راه برو.»
بجه خرسي كه بيش از اندازه فلسفه بافي مي كرد روزي از مادرش پرسيد: «مي خواهم راه بروم ولي نمي دانم پنجه راستم را روي زمين بگذارم يا دو پاي عقب را و يا هر چهار دست و پا را؟»
مادرش گفت: «فلسفه بافي بس است راه برو.»
حسابدار بیکار، خواب تنخواه میبینه!
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مالک سایت می باشد. لازم به ذکر است که کپی با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و توسعه توسط زهرا کیانی 09333525531