اما شنيدني است كه دكتر ماكوس براي مقابله با ناهنجاري هاي در شهر بوگوتا از روشهاي جالبي استفاده كرد. مثلا در سر چهارراه ها گروه هاي پانتوميم به كار گماشت كه متشكل از دانشجويان تئاتري بودند كه صورت خود را سفيد و سياه كرده بودند و هر كسي را كه تخلفي مي كرد مسخره مي كردند. مثلا اگر عابر پياده اي از چراغ قرمز رد مي شد به دنبالش مي افتادند و ادايش را در مي آوردند و همين باعث شد كه شهروندان از ترس مسخره شدن از تخلف بپرهيزند. با گذشت چند ماه، درصد افراد پياده اي كه به علائم راهنمايي توجه و مطابق آن ها رفتار مي كردند از 26 درصد به 75 درصد رسيد. در حقيقت استقبال از اين طرح و موفقيت آن در كاهش خلاف چنان چشم گير بود كه دكتر ماكوس 400 نفر ديگر پانتوميم كار استخدام كرد تا خدمات اين گروه ها به سراسر شهر گسترش يابد.
اين تنها بخشي از كارهاي به ظاهر ساده بود كه توسط دكتر ماكوس انجام شد و اتفاقا در نظم بخشي به شهر نتيجه داد.
دكتر ماكوس معتقد بود كه تلاش براي تغيير نگرش مردم، مي بايست ركن اساسي اصلاحات او را تشكيل دهد و نيز اين كه تحول در فرهنگ مدني شهروندان كليد حل معضلات بي شمار شهر بوگوتا به شمار مي آيد…تنها اقتصاددانان بسيار كوته فكر ممكن است معتقد باشند كه رفتار انسان ها صرفا از پاداش ها يا مجازات هاي ملموس و مادي تاثير مي پذيرد. درست است كه افراد به انگيزه هاي اقتصادي شفاف و مستقيم واكنش نشان مي دهند اما ممكن است به انگيزه هاي ناشناخته اي كه از قراردادهاي اجتماعي يا وجدان فردي شان نشات مي گيرند نيز واكنشهاي قاطعي نشان دهند.