اگر میخواهیم در کاروکسب خود فرد موفقی باشیم باید بر بزرگترین ترسهایمان غلبه کنیم. این ترسها باعث میشوند که رسیدن به رؤیاهایمان برایمان تبدیل به امری محال شود. بنابراین برای آنکه مدیر و یا حتی کارمند موفقی باشیم باید پیش از هر کاری بر این ترسها غلبه کنیم.
در این یادداشت به معرفی این دسته از ترسها پرداختهایم؛ ترسهایی که موانع جدی و بزرگی بر سر راه موفق شدن ما هستند:
1. ترس از انتقاد
خیلی از ما از دنبال کردن رؤیاهایمان میترسیم فقط و فقط به خاطر اینکه از آنچه دیگران ممکن است درباره ما فکر کنند یا بگویند میهراسیم. تصمیم گرفتن بر اساس گفتههای دیگران کار خطرناکی است و ممکن است ما را همیشه در حسرت رسیدن به آرزوهایمان نگه دارد. باید به این مسئله فکر کنیم که زمانی که موفق شدیم همین افراد درباره ما چه خواهند گفت.
2. ترس از فقر
خیلی از افراد در “حالت بقا” گیر کردهاند. برای مثال یکی از دانشجویان من میگفت که شغلی دارم که اصلاً از آن احساس رضایت نمیکنم ولی کفاف خرج یک زندگی معمولی را میدهد. میتوانم شغل بیشتری داشته باشم اما میترسم که اگر شغلم را عوض کنم بیپول شوم و نتوانم زندگیام را اداره کنم.
این ترس در وجود بسیاری از ما نهفته است و به همین دلیل بیش از آنکه به فکر رشد کردن باشیم به فکر بقا هستیم. البته شرایط اقتصادی و کاروکسبی یک جامعه نیز روی شکلگیری این ترس در افراد تأثیر دارد اما در یک جامعه یکسان میبینیم که افرادی که این ترس را در خود از بین میبرند در کار خود توفیق مییابند در صورتی که در همان جامعه افرادی به دلیل ترس از فقر در راه موفقیت خود مانعتراشی میکنند.
3. ترس از شکست
نشانه بارز این ترس سؤالاتی هستند که با “اگر” شروع میشوند. اگر در میانه راه نقدینگیام ته بکشد، چه کنم؟ اگر محصول یا خدمتم را کسی نخرد چه کنم؟ اگر توان پرداخت حقوق کارکنانم را نداشته باشم چه کنم؟ این سؤالات و سؤالات دیگری که همه با اگر شروع میشوند برخاسته از ترس ما از شکست خوردن هستند. در یادداشتهای همین سایت، درباره شرکتهای بزرگی که در تاریخچه خود بارها و بارها شکست خوردهاند مطالبی را نوشتهام. شرکتهایی چون اپل و فدکس که امروزه رهبران صنعت خود هستند.
4. ترس از پیگیری
فردی که دنبال شغلی در بخش فروش یکی از شرکتهای معتبر بود میگفت: منتظر نتیجه مصاحبه هستم. وقتی از او پرسیدم که آیا پیگیری کردهای گفت: “نه. نمیخواهم اینطور به نظر برسد که محتاج این کار هستم. اگر موفق نشوم تقدیر من همین بوده است.”
این فرد ترس از پیگیری کردن دارد؛ ترسی که خیلی از ما نیز در ردههای مختلف سازمانهایمان داریم و باعث میشود کاری را خوب شروع کنیم اما در میانه راه آن را به حال خود رها کنیم. فراموش نکنیم که ما هستیم که سرنوشت خود را رقم میزنیم.
5. ترس از موفقیت
بله درست خواندید. یکی از ترسهای بزرگ ما ترس از موفقیت است. به همین دلیل است که وقتی افراد موفقی را میبینیم که توانستهاند سازمانی را ایجاد کنند و روز به روز آن را گسترش دهند با خود میگوییم من هم میتوانستم مثل آنها باشم پس چرا نباید برای من اتفاق بیفتد. یکی از دلایلش این است که ما برای موفق شدن آموزش ندیدهایم و به همین دلیل در ناخودآگاهمان از اینکه به سطح بالایی از موفقیت برسیم، هراس داریم. بنابراین برای رسیدن به موفقیت باید بتوانیم خود را به عنوان یک فرد موفق تصور کنیم.