این حرف به خصوص در همه جنبه های حسابداری صادق است، اشتیاق برای تحریف بخشی از ارقام سرانجام بهتحریف کل ارقام منجر خواهد شد . یا چنان که وارن می گوید، “مدیرانی که همیشه قول می دهند به ارقام هدف خواهندرسید در جایی وسوسه می شوند در ارقام دست ببرند” وقتی مدیران ارقام را دست کاری کنند، زندان می افتند اما بدبختانه دستگاه حسابداری گول زنک آنها وقتی کشف می شود که سرمایه سهامداران و ذخیره بازنشستگی کارکنان به باد رفته است.
خیلی ها سالها به شدت برای شرکت هایی کار می کنند که بنیه اقتصادی ضعیف دارند، به بیان دیگر بنیه پول درآوردن ندارد. پس چه دلیلی دارد برای تشکیلاتی زحمت بکشیم که چیزی عاید ما نمی کند؟ چه ضرورتی دارد در مدیرت تشکیلاتی ماهر شویم که هرگز برای ما منبع درآمد نخواهد شد؟ فرض کن سوار کشتی دیگری شوی که به سوی بخت و ثروت می رود؟ این کار بهتر است یا ناخدای قایق کندرو بودن و به سوی ناکجاآباد رفتن؟
وارن این واقعیت را در بخش منسوج شرکت برکشایر تجربه کرد. مهم نبود که بخش منسوج وضع خوبی پیدا کرد، مهم نبود که در آن نوسازی های مکرر شد، ومهم نبود که چه سرمایه های کلانی در چاه ویل آن ریخته شد، نتیجه در هر حال یکسان بود، تغییری پیدا نمی شد. رقیبانش در آن سوی دریاها پارچه هایی می بافند ارزان تر از آنچه در آمریکا بافته می شد. بخش منسوج به کسب وکاری تبدیل شد که ارزش اقتصادی نداشت، و چنان که وارن می گوید، او ناچار شد با درد و اندوه آنرا تعطیل کند.
هترین سوارکار حرفه ای جهان با اسب لنگ به مصاف دیگران نمی رود. اما حتی سوارکار معمولی اگر بر پشت اسبی بادپا سوار شود احتمال دارد مسابقه را ببرد. وقتی دوران تحصیل تمام شد برای کارکردن به شرکتی برو که بنیه اقتصادی نیرومند دارد، زیرا هر اندازه نیرومند باشی سازوکار اقتصادی نیرومند آن شرکت باعث می شود که خوب جلوه کنی و حقوق بیشتری بگیری. اگر اینک در چنین شرکتی کار می کنی مواظب باش نسنجیده بیرون نیایی. چه بسا شغل بهتر در واقع همان قایق نشتی دار باشد که وارن تو را از سوار شدن بر آن هشدار داده بود. در آن قایق هر قدر هم با قدرت پارو بزنی مقصد ناکجا آباد است
اگر معنای کاری را که انجام می دهی نمی دانی و آنرا نمی شناسی، چرا بازهم به آن ادامه می دهی؟سرمایه گذاری درست غریزی و شهودی نیست ، منطقی است.
بی خبری نعمت است ، مگر مشغول سرمایه گذاری باشی. بی خبری در عالم سرمایه گذاری یعنی کابوس های شبانه. اگر می خواهی توان توضیح دادن خطاهایت را داشته باشی باید اول بتوانی کارهایی را که درست انجام داده ای توضیح دهی . باید بتوانی فرق کسب و کار خوب را از بد تشخیص دهی و اگر قیمت سهام شرکتی به افراط و تفریط گرایید باید متوجه شوی.
امااگر نتوانی، دنبال کسی باش که بتواند این کار را برای تو بکند، وگرنه به احتمال زیاد خود را گرفتار می کنی.
وارن هیچ گاه در زندگی، کسب و کار و سرمایه گذاری ابزار پشیمانی نکرده است. در دنیای سرمایه گذاری همیشه سرمایه گذاری هایی بوده که نکرده ایم، سهامی بوده که نخریده ایم و قیمتش زیاد شده.اگر سهامی را فروختی و بعد قیمت آن شروع به افزایش کرد می توانی ماه ها خودت را سرزنش کنی. اگر آنرا نفروختی و قیمتش پایین آمد می توانی سال ها خودت را – و دریگران- را سرزنش کنی. همین قضیه در تصمیم های کسب و کار هم صادق است، اگر صد تصمیم بگیری و ده تصمیم غلط از کار درآید می توانی ذهنت را مشغول آن چند اشتباه کنی و به قدری در این راه زیاده روی کنی که گرفتن تصمیم های جدید به کلی فراموش شود.
در دنیای کسب و کار، هر روز و در صفی پایان ناپذیر، بسته های فرصت از را ه می رسند. وظیفۀ تو این است که به اندازه ای به لغزش هایت توجه کنی که برای عبرت اندوزی و گشودن گره مشکلات حال لازم است.
در قمار سرمایه گذاری لغزش های ناشی از قصور(ندیدن فرصت های خوب) بی شمار است، اما هیچ یک به تو آسیب نمی رسانند. خطاهایی که باید مراقب آنها باشی مربوط به تصمیم گیری است. این خطاها پیش پا و در مسیر است.