..:: این سایت بمنظور تسهیل در دسترسی سریع فعالان کسب و کار به تمام درگاه های تجاری ، مالیاتی ، بیمه ای ، اداری و همچنین میز کار الکترونیک برای متخصصین مالی اداری طراحی و راه اندازی گردیده است ::..
تالار خدمات امور مالیاتی
تالار خدمات تولید و تجارت
تالار خدمات قوه قضاییه
پست الکترونیک
آخرین اخبار

 


 بعدازپرواز ناگهان اعلان کردندکه بخاطر اوضاع نامساعدهوا ورعدوبرق وصاعقه، که باعث ازکارافتادن یکی ازموتورهای هواپیماشده ، مجبوریم فروداضطراری درنزدیکترین فرودگاه را داشته باشیم..
دکتربلافاصله به دفتراستعلامات فرودگاه رفت وخطاب به آنهاگفت:
 من یک پزشک متخصص جهانی هستم وهردقیقه برای من برابر باجان خیلی انسانها هاست
 وشمامیخواهیدمن 16ساعت دراين فرودگاه منتظرهواپیمابمانم؟

 

  یکی ازکارکنان گفت جناب دکتر، اگرخیلی عجله داریدمیتونیدیک ماشین دربست
 بگیریدتامقصدشماسه ساعت بیشترنمانده است..
 دکتر ایشان باکمی درنگ پذیرفت وماشینی راکرایه کردوبراه افتادکه ناگهان در وسط راه اوضاع هوا نامساعد شدوبارندگی شدیدی شروع شد بطوریکه ادامه دادن برایش مقدورنبود ساعتی رفت تااینکه احساس کرد دیگه راه راگم کرده خسته وکوفته  ودرمانده وباناامیدی براهش ادامه داد که ناگهان کلبه ای کوچک توجه اورابه خود
 جلب کرد..
 کنار اون کلبه توقف کرد ودر را زد، صدای پیرزنی راشنید .
بفرما داخل هرکه هستی..دربازاست
 دکتر داخل شد وازپیرزن که زمین گیر بود خواست که اجازه دهدازتلفنش استفاده کند،..
 پیرزن خنده ای کرد وگفت:.کدام تلفن فرزندم؟ اینجا نه برقی هست ونه تلفنی…ولی بفرما واستراحت کن وبرای خودت استکانی چای بریز تا خستگى بدرکنی وکمی غذاهم هست بخور تاجون بگیری..
 دکترازپیرزن تشکرکرد ومشغول خوردن شد، درحالیکه پیرزن مشغول خواندن نماز ودعابود..که ناگهان متوجه طفل کوچکی شدکه بی حرکت بر روی تختی نزدیک پیرزن خوابیده بود، که هرازگاهی بین نمازهایش اورا تکان میداد.

 پیرزن مدتی طولانی به نمازودعامشغول بود، که دکتر روبه اوگفت:


بخدا من شرمنده این لطف وکرم واخلاق نیکوی توشدم ، امیدوارم که دعاهایت مستجاب شود.
 پیرزن گفت: واما شما،..رهگذری هستیدکه خداوند به ماسفارش شمارا کرده است..
 ولی دعاهایم همه قبول شده است بجز یک دعا
 دکترایشان گفت: چه دعایی؟.
 گفت: این طفل معصومی که جلوچشم شماست نوه من است که نه پدر دارد ونه مادر، به یک
 بیماری مزمنی دچارشده که همه پزشکان اینجا ازعلاج آن عاجزهستند..
 به من گفته اندکه یک پزشک جراح بزرگی بنام دکتر *ایشان* هست که اوقادر به علاجش هست ،..ولی اوخیلی ازمادورهست ودسترسی به او مشکل هست ومن هم نمیتوانم این بچه را پیش اوببرم..  میترسم این طفل بیچاره ومسکین خوار وگرفتارشود..پس ازالله خواسته ام که کارم
 راآسان کند..!
 دکترایشان درحالیکه گریه میکردگفت:
 به والله که دعای تو، هواپیماها راازکارانداخت وباعث زدن صاعقه ها شدوآسمان را به باریدن واداشت..تااینکه منِ دکتررابسوی تو بکشاندومن  هرگز باورنداشتم که الله عزوجل بایک دعایی این چنین اسباب رابرای بندگان مومنش مهیا میکند. .وبسوی آنها روانه میکند.

.

 وقتی که دستها ازهمه اسباب کوتاه میشود، فقط پناه بردن به آفریدگار زمین وآسمان بجامی ماند

 

اشتراک گزاری در شبکه های اجتماعی

Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on email
ایمیل
Share on telegram
تلگرام
Share on print
پرینت
Share on whatsapp
واتساپ
تالار خدمات تامین اجتماعی
تالار خدمات اداری
تولید کنندگان نرم افزار
درخواستها
ضرب المثل های حسابداری

حسابدار رسمی نشده، موسسه‌‏ دار شد!

تالار خدمات مهندسین مشاور
توصیه امروز به مدیران
وقت طلاست
مهارت های رایانه ای
ساعت و تاریخ
امروز: 22 آذر 1403