برای درسگیری و پندآموزی کسانی که گوششان به آهنگ نامأنوس جنگ نوازش مییابد باید یادآور شویم کل هزینه جنگ جهانی اول رقمی حدود ۱۸۵میلیارددلار و هزینه جنگ دوم جهانی معادل ۲۱۴۵میلیارددلار بوده است؛ اما آثار اجتماعی و روانی این جنگها هنوز که هنوز است داستان مصیبت بشری را رها نکرده است. اگر مجموع هزینههای دو جنگ جهانی را با نرخ برابری دلار فعلی محاسبه کنیم حداکثر به رقمی ۵۲۳۰میلیارددلار خواهیم رسید که در مقابل حجم قراردادهای اوراق مشتقه در حال حاضر که معادل هزارو۲۰۰تریلیوندلار است که ۲۰ برابر بیش از اقتصاد جهان است یا در مقابل حجم بازارهای سهام جهان در ۳۱ اکتبر سالجاری معادل ۶۴تریلیارددلار بسیار ناچیز است که نشان از توانمندی و قدرتمندی پولخیزی سرمایه جهانی دارد. آیا به واقع هیچ عقل سلیم دورنگری میتواند این انباشت عظیم مالی را که میتواند پشتوانه هر جنگی باشد، نادیده بگیرد. وقتی گفته میشود «افول امپراتوری دلار» یا «کاهش قدرت جهانی آمریکا» باید توجه کرد که پای فیلی زخمی عمیق برداشته شده اما خرطوم آن پابرجاست که میتواند به هر جایی آسیب وارد کند. بکوشیم قدرتمند و توانمند شویم تا از دایره بزرگان حذف نشویم. در مورد مذاکرات اخیر دو نمونه تاریخی میتواند راهگشای کلید ایرانی باشد. وقتی بلشویکها در شوروی بهقدرت رسیدند، بخش جنوبی روسیه (آذربایجان و…) در تصرف قوای مهاجم آلمانی بود که لنین بهسرعت از تروتسکی کمیساریای خارجه (وزیر خارجه) خواست با مذاکره با آنها موضوع را حل کند. تروتسکی در هنگام ورود به جلسه مذاکره با درخواست هیات آلمانی مبنی بر پوشیدن لباس رسمی فراک (کتهای بلند دمدار) مواجه شد و او که عمری را با اورکت انقلابی گذرانیده بود در تماس با لنین مطرح کرد که این ضد انقلابیها میگویند برای شروع مذاکرات باید فراک بپوشم. پاسخ لنین سریع و قاطع بود که چون این صلح برای تداوم انقلاب ضروری است اگر لازم شد میتوانی دامن هم بپوشی! یک سال و اندی بعد قوای بلشویکها، آلمانها را از خاک اتحاد شوروی جاروب کردند!
مورد دوم باز میگردد به حضور استالین در کنفرانس تهران که مذاکرات سهجانبه آمریکا، انگلستان و شوروی برپاشده بود. استالین که از حیلهگریهای چرچیل آگاه بود با یک ترفند زیرکانه اولا محل مذاکرات را با توافق پرزیدنت روزولت در سفارت شوروی تعیین و سپس چنان عمل کرد که عمده مخالفتهای چرچیل را با موافقتهای روزولت خنثی و موضع اتحاد جماهیر شوروی را به درستی در کنفرانس تثبیت کرد. ضمنا میتوانیم هشدار ژنرال چیاپ فرمانده افسانهای جنگ ویتنام -که همین مدتی پیش درگذشت- را حلقه گوش کنیم که در جنگ با ببر خونخوار اگر نمیتوانیم چون شیر عمل کنیم، همچون روباه حیلهگری باشیم تا ببر را به بازی گیریم و طعمه ببر نشویم!
عضو انجمن اقتصاددانان کانادا
غلامحسین دوانی
«ملبیا وستو» تاریخدان برجسته میگوید: برای هر ملتی در فرآیند روزگار فرصتهایی پیش میآید که چنانچه از آن استفاده نکند دیگر تکرار نخواهد شد. نگاهی اجمالی به تاریخ اخیر کشورمان، فرصتسوزیهای دهه ۱۳۵۰ که با دو بار تکرار افزایش قیمت نفت از بشکهای دو الی سه دلار به حدود ۲۵دلار و انباشت ۲۰میلیاردی ذخایر نفت که عمدتا سهم خریدهای نظامی را تشکیل میداد، تا پیروزی انقلاب اسلامی که میتوانست همه توانمندیهای آن روزگار را زیرپوشش قرار دهد تا پایان جنگ تحمیلی و سرنگونی صدام که فرصت تاریخی را برای ایران فراهم آورد تا بهدور از دغدغه همسایه مشکلدار جنوبی خود به برنامههای توسعه بپردازد و تا این آخرین نفت بشکهای یکصددلار و دسترسی به رقمی حدود ۷۰۰میلیارددلار در یک برهه هشتساله که به باد رفت همهوهمه نشانههای فرصتسوزیهای دولتمردان است.
برای درسگیری و پندآموزی کسانی که گوششان به آهنگ نامأنوس جنگ نوازش مییابد باید یادآور شویم کل هزینه جنگ جهانی اول رقمی حدود ۱۸۵میلیارددلار و هزینه جنگ دوم جهانی معادل ۲۱۴۵میلیارددلار بوده است؛ اما آثار اجتماعی و روانی این جنگها هنوز که هنوز است داستان مصیبت بشری را رها نکرده است. اگر مجموع هزینههای دو جنگ جهانی را با نرخ برابری دلار فعلی محاسبه کنیم حداکثر به رقمی ۵۲۳۰میلیارددلار خواهیم رسید که در مقابل حجم قراردادهای اوراق مشتقه در حال حاضر که معادل هزارو۲۰۰تریلیوندلار است که ۲۰ برابر بیش از اقتصاد جهان است یا در مقابل حجم بازارهای سهام جهان در ۳۱ اکتبر سالجاری معادل ۶۴تریلیارددلار بسیار ناچیز است که نشان از توانمندی و قدرتمندی پولخیزی سرمایه جهانی دارد. آیا به واقع هیچ عقل سلیم دورنگری میتواند این انباشت عظیم مالی را که میتواند پشتوانه هر جنگی باشد، نادیده بگیرد. وقتی گفته میشود «افول امپراتوری دلار» یا «کاهش قدرت جهانی آمریکا» باید توجه کرد که پای فیلی زخمی عمیق برداشته شده اما خرطوم آن پابرجاست که میتواند به هر جایی آسیب وارد کند. بکوشیم قدرتمند و توانمند شویم تا از دایره بزرگان حذف نشویم. در مورد مذاکرات اخیر دو نمونه تاریخی میتواند راهگشای کلید ایرانی باشد. وقتی بلشویکها در شوروی بهقدرت رسیدند، بخش جنوبی روسیه (آذربایجان و…) در تصرف قوای مهاجم آلمانی بود که لنین بهسرعت از تروتسکی کمیساریای خارجه (وزیر خارجه) خواست با مذاکره با آنها موضوع را حل کند. تروتسکی در هنگام ورود به جلسه مذاکره با درخواست هیات آلمانی مبنی بر پوشیدن لباس رسمی فراک (کتهای بلند دمدار) مواجه شد و او که عمری را با اورکت انقلابی گذرانیده بود در تماس با لنین مطرح کرد که این ضد انقلابیها میگویند برای شروع مذاکرات باید فراک بپوشم. پاسخ لنین سریع و قاطع بود که چون این صلح برای تداوم انقلاب ضروری است اگر لازم شد میتوانی دامن هم بپوشی! یک سال و اندی بعد قوای بلشویکها، آلمانها را از خاک اتحاد شوروی جاروب کردند!
مورد دوم باز میگردد به حضور استالین در کنفرانس تهران که مذاکرات سهجانبه آمریکا، انگلستان و شوروی برپاشده بود. استالین که از حیلهگریهای چرچیل آگاه بود با یک ترفند زیرکانه اولا محل مذاکرات را با توافق پرزیدنت روزولت در سفارت شوروی تعیین و سپس چنان عمل کرد که عمده مخالفتهای چرچیل را با موافقتهای روزولت خنثی و موضع اتحاد جماهیر شوروی را به درستی در کنفرانس تثبیت کرد. ضمنا میتوانیم هشدار ژنرال چیاپ فرمانده افسانهای جنگ ویتنام -که همین مدتی پیش درگذشت- را حلقه گوش کنیم که در جنگ با ببر خونخوار اگر نمیتوانیم چون شیر عمل کنیم، همچون روباه حیلهگری باشیم تا ببر را به بازی گیریم و طعمه ببر نشویم!
عضو انجمن اقتصاددانان کانادا
منبع : روزنامه شرق
منبع : روزنامه شرق