هوش مالی تبلور مهارتها و استعدادهای گوناگون است. اما متشکل از چهار تخصصی است که پایههای اصلی شممالی را تشکیل میدهند. اگر آرزو دارید ثروتمند شوید لازمهاش ترکیب این مهارت هاست که به خوبی، شممالی اشخاص را تقویت می کند.
هوش مالی دانشی است که از چهار حوزه تخصصی زیر نشأت میگیرد:
1. مهارت حسابداری
یعنی آنچه من نامش را سواد مالی میگذارم. اگر میخواهید قصر خودتان را بنا کنید داشتن تخصص حسابداری امری حیاتی است. هرچه مسئولیت مبالغ بیشتری را به عهده داشته باشید، به دقت و صحت بیشتری نیاز دارید. درغیر این صورت قصرتان از هم فرو میپاشد.
این همان نیمکره چپ مغز یا بخش مربوط به جزئیات است. سواد مالی، توانایی خواندن و درک گزارشات مالی است. این توانایی به شما امکان میدهد تا نقاط قوت و ضعف هر کسبوکاری را تشخیص دهید.
2. مهارت سرمایه گذاری
یعنی آنچه من نامش را “پول سازی با پول” مینامم. که شامل استراتژیها و فرمولهاست و مربوط به نیمکره راست مغز یا قسمت خلاق آن می شود. به خاطر داشته باشید سرمایه گذاری بد وجود ندارد، سرمایهگذار بد وجود دارد.
3. مهارت شناخت بازار
یعنی علم عرضه و تقاضا. دانستن جنبههای تکنیکی یا هیجان محور بازار از ضروریات است. عامل دیگر بازار داشتن “شم اقتصادی” سرمایهگذاری است. بدین ترتیب که آیا بر فرض مثال در شرایط کنونی بازار سرمایهگذاری کار عاقلانهای است یا خیر؟
اکثر والدین متعجبند که چرا کمپانیهای تولید کننده عروسکهای غلغلکی این عروسکها را در طول سال عرضه نمیکنند و نزدیک عید تبلیغات وسیعی برای فروش آنها انجام میدهند. فروشندگان یک جو هیجانی و دلهرهآمیز در بازار ایجاد می کنند و طوری وانمود میکنند که تقاضا بالا و عرضه پایین است بدین ترتیب که خرید، با دلهره و هولهولکی و به علت تمام شدن جنس، با عجله فراوان و بدون توجه به مناسب بودن قیمت آن انجام میشود. من نمی دانم عروسک غلغلکی چرا این همه محبوب است ولی این را میدانم که می توان آن را به عنوان یکی از بهترین مثال های عرضه و تقاضا در اقتصاد یاد کرد. دقیقاً چنین وضعیتی در خصوص سهام، اوراق بهادار، املاک و مستغلات و بازار پر سروصدای فروش بلیط مسابقات نیز صادق است.
4. مهارت شناخت قانون
فردی که از قوانین مالیاتی و حمایتهای شرکت ها آگاه است بسیار سریعتر از یک کارمند یا مالکی که کار شخصی کوچکی را اداره میکند، پول دار میشود. درست مانند تفاوت فردی که راه میرود و آنکه پرواز میکند. البته این تفاوت در درازمدت مشهودتر است.
ثروتمندانی که خود صاحب شرکت هستند: 1. پول در میآورند. 2. خرج میکنند. 3. مالیات میدهند.
افرادی که برای شرکت ها کار می کنند: 1. پول در میآورند. 2. مالیات میدهند. 3. خرج می کنند.
توصیه اکید من به شما این است که با استفاده از دارایی خود و استراتژیهای کلی مالیتان شرکت خودتان را تاسیس کنید.
ثروتمندان پول خلق میکنند
فقط تعداد کمی هستند که میدانند خوشبختی آفریدنی است. درست مانند پول. و اگر می خواهید خوشبخت تر باشید و بدون سخت کار کردن پول بیشتری بیافرینید، باید بدانید که هوش مالیتان اهمیت زیادی دارد.
اگر جزو آن دسته از افراد هستید که منتظر موقعیت “مناسب” هستند تا همهی چراغ های پیشرویشان سبز شود، احتمالا باید تمام عمر همچنان انتضار بکشید. بیبضاعتةا و اقشار متوسط برای پول کار میکنند اما ثروتمندان “پول سازی میکنند.” هرچه بیشتر تصور کنید پول واقعی است سخت تر و بیشتر کار میکنید. اما اگر این ایده که پول غیر واقعی است در ذهنتان جا بیفتد، خیلی زود پولدار میشوید.
“پس پول چیست؟” قدرتمندترین و تنها دارایی همه ما انسانها ذهنمان است. اگر خوب تربیت شود، میتواند ثروت بی پایانی را تنها در یک لحظه بیافریند. یک ذهن پرورش نیافته حتی می تواند نهایت فقر را برای صاحبش به ارمغان بیاورد و فقری که حاصل آموزش خانواده اوست تمام طول زندگی همراهش باشد.
برای یادگیری کار کنید نه برای پول
کار کنید تا یاد بگیرید- کار نکنید تا پول در بیاورید.
یک ضربالمثل قدیمی میگوید: “شغل داشتن” مخفف “آب در هاون کوفتن است” و متاسفانه باید بگویم این جمله در مورد میلیونها نفر صدق میکند. چرا که مدارس معتقد نیستند که دانشمالی اساساً نوعی دانش است و بیشتر مردم “درحد حقوقشان” زندگی میکنند. آنها کار میکنند تا بتوانند مخارج روزمرشان را بپردازند.
تئوری مدیریتی وحشتناک دیگری وجود دارد که میگوید:”کارمندان و کارگران آنقدری کار میکنند تا اخراج نشوند و کارفرمایان آن قدری حقوق میدهند که آنها کارشان را رها نکنند.”
نتیجه کلی این است که کارمندان و کارگران هیچگاه در کارشان پیشرفت نمیکنند زیرا فقط کاری انجام میدهند که به آنها گفته شده است. من همیشه به جوانان توصیه میکنم برای یادگیری کار کنند نه برای پول، و میگویم قبل از اینکه حرفه خاصی برگزینند و در دام “چرخه دوندگیهای بیحاصل” گرفتار شوند، به انتهای جاده نگاه کنند و ببینند برای انجام آن کار چه مهارتهایی باید کسب کنند.
موانع را پشت سر بگذارید
زمانی که افراد سواد مالی پیدا میکنند، ممکن است برای رسیدن به استقلال مالی همچنان مشکلاتی سر راهشان وجود داشته باشد. پنج دلیل اصلی بر سر افرادی که آموزش مالی دیده اند عبارتند از:
1.ترس
2.منفی گرایی
3. تنبلی
4. عادات ناشایست
5. غرور و تکبر
ابتدا روی آموزش سرمایهگذاری کنید
یکی زمان است که ارزشمندترین دارایی شماست و دوم آموزش. هریک از ما این انتخاب را داریم که وقتی بزرگ شدیم، چه چیزی وارد مغزمان کنیم، میتوانید کل روز را به تماشای تلوزیون بشینید، یا مجله بخوانید یا به کلاسهایی در خصوص برنامه ریزی مالی بروید انتخاب با شماست. بیشتر مردم به جای اینکه درخصوص یادگیری سرمایه گذاری وقت بگذارند فقط سرمایهگذاری میکنند.
دوستانتان را به دقت انتخاب کنید
قدرت همکاری. در وهله اول من دوستانم را براساس موقعیتهای مالیشان انتخاب نمیکنم، دوستانی دارم که با فقر هم قسم شدهاند و از طرفی دوستانی دارم که سالانه میلیونها دلار درآمد دارند. نکته اینجاست که من از همه آنها یاد میگیرم. تفاوت عمده آن ها این است که دوستان پولدارم، از پول حرف میزنند و به این موضوع علاقهمند هستند بنابراین من هم از آنها یاد میگیرم دلیل داشتن دوستان پولدار این است که هر جا آن ةا باشند پول تولید میشود. آنها این پول را از اطلاعاتشان بدست میآورند. از دوستانی که گرفتاری مالی دارند نیز مطالبی آموخته ام. یادگرفته ام چه کاری نباید انجام داد.
یک اخطار: به حرف افراد بی بضاعت و ترسو گوش نکنید.
دریک زمینه ماهر شوید، سپس مطلب جدیدی یاد بگیرید؛ قدرت یادگیری صحیح.
برای پخت نان هر نانوایی از یک دستور پخت خاص پیروی میکنند همین قضیه در مورد پول درآوردن صادق است و به همین علت است که به پول “خمیرمایه” می گویند.
شما آن چیزی میشوید که میخوانید. به عبارت دیگر مراقب آنچه میخوانید و یاد می گیرید باشید. زیرا ذهن شما آن قدر قوی است که به آنچه در آن میریزد تبدیل میشود. به عنوان مثال، اگر مرتبا کتاب آشپزی بخوانید به اشپزی تمایل پیدا میکنید. نکته دیگر این که در جهان پر تغییر امروزی مهم نیست آنچه می دانی باز به درد بخورد یا نه زیرا اغلب دانستههایت به روز نیستند، پس مهم است که سریع یادبگیری. این مهارت بسیار با ارزش است. ارزش آن در پیدا کردن فرمول ها و دستورالعملهای جدید برای ساختن “خمیرمایه”تان است. سخت کار کردن برای پول، فرمولی قدیمی است که در زمان غارنشینان کاربرد داشت.