1) تفکر همه یا هیچ:این نوع تفکر همه چیز را سفید یا سیاه می پندارد . به بیان دیگر فرد نسبی و واقعی فکر نمی کند. موفقیت انسانها اغلب تدریجی است و کمتر کسی به یکباره پیروزی کامل را به دست می آورد. کسی که تفکر همه یا هیچ دارد، از آنچه دارد نمی تواند لذت ببرد واحساس عدم موفقیت می کند.
2) تعمیم مبالغه آمیز:تعمیم مبالغه آمیزموجب می شود که کمترین نشانه ای از مشکل، به یک شکست کامل و تمام عیار تعبیر شود، چنین تفکری نکات منفی را عمده می کند و آنها را تعمیم می دهد و معمولاٌ با کلماتی نظیر همیشه و هرگز بیان می شود.
3) بی توجهی به امر مثبت :این امر شادی زندگانی را می گیرد. فرد مبتلا به این مانع شناختی ، خود فردی نالایق می داند زیرا تجربه ها و فعالیتهای مثبت خود را بی اهمیت می پندارد.
4) فیلتر ذهنی:با داشتن فیلتر ذهنی افراد دچار پیش داوری می شوند وقتی این فیلتر ذهنی منفی باشد با دیدن جزئی ترین علائم منفی ، همه واقعیتها را با فیلتر ذهنی منفی می بیند و بقیه را فراموش می کند . مثلاٌ چنین فردی با برخورد جزئی یا انتقاد یکی از همکاران روزهای مدید همه گفته های مثبت را فراموش می کند و از انتقاد انجام شده رنج می برد.
5) نتیجه گیری شتاب زده:وقتی بدون دلیل کافی یا منبع موثق نتیجه گیری شود ، شتابزدگی در قضاوت بوجود می آید و موجب خواهد شد پیامدهای منفی و ناخواسته به وجود آید که درست آنها مدتها گریبانگیر افرادی خواهدبود که شتابزده نتیجه گیری می کنند.
6) درشت نمائی : کسی که درباره مسائل و مشکلات خود مبالغه نماید و از جنبه های مثبت زندگی غافل باشد مبتلا به اختلالی می شود که می توان آن را زیر دوربین گذاشتن مشکلات نامید و از عواملی است که منجر به شکست می شود .
7) استدلال حسی : وقتی فردی فرض را بر این بگذارد که احساسات منفی او لزوماً منعکس کننده واقعیتهاست ، در نتیجه به خود حق می دهدکه حس خود را واقعی بداند . مثلاً چنین فردی وقتی از سوار شدن به هواپیمال می ترسد به خود می گوید « پرواز با هواپیما بسیار خطر ناک است ».
8) باید ها : آن دسته از عبارتهای بایدی که بر تفکر افراد مسلط است ولی باید واقعی نیستند ، در صورت برآورده نشدن فردا را به احساس تقصیر ونومیدی دچار می کنند . در صورتی که می توان بسیاری از این «بایدها »را با « بهتر است » جایگزین کرد و از موانع موفقیت کاست . تجربه شده است که بایدها معمولاً تولید تمرد می کنند و اشخاص تشویق می شوند که درست عکس آن را انجام دهند .
9) برچسب: برچسب زدن از نوع منفی آن از موانع موفقیت است . چنین فردی در مواجه با ناکامیها به خود می گوید من بازنده هستم . این برچسب ها حاصل تفکرات و شناخت منفی از خود می باشد که حاصلی جز خشم، اضطراب ، سردی و کاهش عزت نفس ندارد و شخصیت و ذات افراد را مورد حمله قرار می دهد نه کار و رفتار آنان را بر چسب زنی ممکن است متوجه دیگران هم باشد که مانع ارتباط صمیمی و سالم با دیگران می شود .
10) شخص سازی و سرزنش : وقتی شخص خود را بی جهت مشمول حادثه ای قلمدادی می کند در حالی که مقصر نبوده است، موضوع را شخصی سازی کرده است . موانع شناختی موفقیت از جمله موانعی هستند که با مواجه با آنها از طریق تمرین و تکرار می توان به موفقیت دست یافت . این روش برخورد با موانع موفقیت را شناخت درمانی هم می نامند .
اخبارمنتخب بانکی دات آی آر: