در سالهاي پاياني دهه ۱۹۵۰ ميلادي، هنگاميكه شركت زيراكس پژوهشهاي ابتدائي در مورد نخستين دستگاه كپي برداري خود (زيراكس ۹۱۴) را آغاز كرده بود، از نظر مالي و نقدينگي زير فشار قرار داشت. بنابراين تصميم گرفت تا امتياز آن را به شركت IBM بفروشد.
IBM با شركت مشاوره بسيار معروفي قراردادي بست تا در خصوص دستگاه تازه پژوهش بازار انجام دهد. نتيجه گزارش چنين بود: »اگر دستگاه زيراكس، بازار همه كاره هاي كاربني، ديتوگراف و هكتوگراف را هم قبضه كند، حتي هزينه ساخت خود را نيز تأمين نخواهد كرد.« و به اين ترتيب IBM از خير معامله گذشت!
به رغم آن پيش بيني نااميدكننده، شركت زيراكس تصميم گرفت تا با پشتكار فراوان اختراع خود را به توليد برساند و فرض را بر اين گذاشت كه عاقبت راه استفاده مناسبي از اين دستگاه پيدا خواهد شد تا امروز كه مي بينيم واقعا اينچنين شد.
ارائه سي نسخه از يك سند براي پخش ميان گروهي از همكاران نيازي بود كه پيشتر نميشناختند. از آنجائيكه تهيه سي نسخه به آساني و ارزان ميسر نبود كسي هم به فكر چنين نيازي و برآوردن آن نميافتاد.
ژان بابتيست كه از اقتصاددانان آغاز سده نوزدهم فرانسه است عقيده دارد كه در موقعيتهاي زيادي، ”عرضه، تقاضاي خود را ميآفريند.“ انسان تا چيزي را نديده است نميداند كه آن را ميخواهد و آنگاه كه توان بدست آوردن آن را يافت ديگر نميتواند بدون آن زندگي كند.
هيچكس به زيراكس ۹۱۴ نيازي نداشت، كسي نميدانست كه مشكلي دارد و اين دستگاه ميتواند آن را حل كند. ولي با معرفي دستگاه، آن نياز خفته ناشناخته بناگاه سر بلند كرده و به احساس نيازي روشن و مسلط تبديل گرديد.
بنابراين، به سادگي نميتوان از مردم پرسيد از يك فناوري در زندگي و كار خود، چگونه استفاده خواهند كرد. از مردم ميتوان پرسيد كه آيا شير را در بطري شيشه اي بيشتر ميپسندند و يا در پاكت. پاسخ آسان خواهد بود، زيرا هر دو را آزموده، به ويژگيهاي آنها آگاهي دارند. ولي آنگاه كه پژوهشگران بازار، نظر مردم را درباره دستگاه فتوكپي كه سابقه اي نداشت جويا شدند، پاسخ اين بود كه با اين بها جانشين ارزنده اي براي كاغذ كاربن نيست. اين حرف كاملا درست بود اما دستگاه زيراكس كاربرد ديگري داشت كه ديده نشده بود (تكثير در تعداد محدود) و اصولا نمي بايست به عنوان جايگزين كاغذ كاربن ديده مي شد!
حكايت ، حكايت نگرش عميق و نگاه باز به كاربردهاي فناوري، است!
در پايان تكرار اين نكته ضروري است كه: جايي به دنبال پتانسيل واقعي فناوري بگرديد كه پاسخي به مشكلي بدهد كه انسان از وجود آن بي خبر باشد.