هريك از محصولات توليد شده در اقتصاد بهمنظور تبديل به محصول نهايي چندين مرحله را طي ميكنند. مثلاً نان، بهعنوان يك محصول نهايي كه مستقيماً به مصرف ميرسد، از مراحلي مانند توليد گندم و آرد ميگذرد. روشن است كه در محصولات پيچيده صنعتي تعداد مراحل تبديل يا فراوري بيشتر است. بهرحال در برآورد توليد ناخالص داخلي بايد ارزش محصول نهايي ( نان ) را مورد استفاده قرار داد، زيرا ارزش آرد در آن مستتر است، چنانكه ارزش گندم بطور ضمني در آرد وجود دارد. اگر ارزش هر يك از اين مراحل را جداگانه در توليد ناخالص داخلي منظور كنيم در واقع ارزش محصولات توليد شده در اقتصاد را بيشتر از ميزان واقعي برآورد كردهايم. به همين دليل در تعريف بالا بر كلمه نهايي تاكيد شده است.
اين فعاليتها از جزيي ترين چيزها مثل ارزش كار يك آرايشگر تا مجموع صادرات يك كشور را در برمی گیرد . يعني اينكه همه اينهادر تولید ناخالص ملی محاسبه می شود. اين GDP رو به چهار دسته تقسيم ميكنند و هر كدوم از اين چهار دسته رو حساب ميكنند و بعدش با هم جمع ميكنند. اين چهار دسته عبارتند از : ١- مصرف ٢-سرمايهگذاري ٣- هزينههايي كه دولت انجام ميده ٤- خالص صادرات. يعني ميتونيم بگيم همه فعاليتهايي كه توي مملكت انجام ميشه جزو يكي از اين دستههاست.
به فرمول آن اشاره نمی کنیم چون هیچ کدام ما قرار نیست تولید کشور را محاسبه کنیم سازمان های مربوطه زحمتش را می کشند.